بوی عطر مادر

خاطراتم

بوی عطر مادر

خاطراتم

یه دیوونه




یه دیوونه که حالشو خدا میدونه دلش گرفته از زمونه اشک میریزه به هر بهونه کی میدونه چقدر دلم هواتو کرده چقدر دلم اسیر درده بذار یکم دورت بگرده + آقا من خودم میدونم لایق این حرفا نسیتم خیلی حرفه که بیام و روبرو ضریح بایستم + (( وای... )) چی کشیدم چند ساله کربلا ندیدم خدا میدونه که بریدم هیئت خونه ی امیدم من شنیدم یه قطره اشک برات بریزم به پیش مادرت عزیزم فدای عشقت همه چیزم + هر چی دارم از تو دارم همه دارائیم همینه همینی که اشک بریزم بزنم برات به سینه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد