بوی عطر مادر

خاطراتم

بوی عطر مادر

خاطراتم

خدا یا

خدا یا تو خود خوب می دانی که همه اعضا و جواع من با مهر تو امیخته است.از هنگامی که چشم بر این سرای تو باز کردم برق بودنت  تو را در چشم دلم احساس کردم.

و زمانی که به نغمه های دلنواز اذان  را در گوشم جاری شد  به گمانم تمام ذرات وجودم به یک باره تسلیم عشق تو شد.

واما نمی دانم چه شد که الان این دل  به بند مادیات دنیایی اسیر گشته؟

خدا یا اگر عاشقم می کنی  تنها مرا اسیر عشق خودت کن که تشنه وصل تو باشم

و عشق نا متجانس دنیوی را از نهادم بردار و بر دلم عشق محبانت را هک کن تا به نشان گمراهی دل نمیرم.

خدایا تو مرا خلق کردی و به من همه چیز عطا کردی ،در همه حال وجود بی مقدار رم را در حمایت خود قرار دادی.

و روزهایی که در این دنیا در خلوت تنهایی بسر می بردم تنها فا نوس کوچه تنهای و خانه دلتنگی  هایم بودی.

خدا یا تو خود به من آموختی که چگونه نفس بکشم و چگونه با عشق به دیدارت روزهارا با امید  زند گی را سپری کنم.

خدا یا تو درهای معرفت شناخت خودت را برویم باز کن و زنجیر های هوی و هوس را از پا هایم بگسل ؛ چرا که مشتاق حرکت به سوی تو شدم.

ای خوشا آن دمی که بال هایم توان پرواز به سوی حریم آسمانی و بارگاه ملکوتی  تو را  تا پیشگاهت پیدا کند.

ای دوست و ای رهگذر !!!!اگر روزی بر قاب خالی این بند بریده ؛گذری  می کنی بدان که شادم روزی که خالی از خود و پر از او شده باشم.

برایم دعا کنید تا گنجایش تهی شدن  از خود را داشته باشم.


ay_pray[1].jpg

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد