بوی عطر مادر

خاطراتم

بوی عطر مادر

خاطراتم

همه سفارت های حامی اسرائیل مرگ بر اسرائیل ایمیل می کنیم!!!

بیایید همگی برای تمامی سفارت خانه های کشور های حامی اسرائیل شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را بفرستیم   

  آنها در هیچ جا نباید آرامش داشته باشند!!!  

روی لینک ها کلیک کنید تا وارد سایت شوید   

سفارت آلمان  

 سفارت فرانسه

پست های الکترونیک سفارت انگلیس 

پست الکترونیک: BritishEmbassyTehran@fco.gov.uk 

پست الکترونیک: Chancery.Tehran@fco.gov.uk

پست الکترونیک: Tehran.Consular@fco.gov.uk

پست الکترونیک: PPA.Tehran@fco.gov.uk 

پست الکترونیک: info@ir.britishcouncil.org 

پست الکترونیک: ComEnquiries.Tehran@fco.gov.uk 

روزی یه ایمیل هم براشون بفرستیم

مرگ بر آمریکا

مرگ براسرائیل 

مرگ بر انگلیس

اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود.  

امام خمینی(ره)

سخنان استاد شهید مطهری راجع به مسئله فلسطین

 

 والله و بالله ما در برابر این قضیه‏ مسئولیم . به خدا قسم مسئولیت داریم . به خدا قسم ما غافل هستیم .


و الله قضیه‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است ، این قضیه است . داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده ، این قضیه است .


اگر می‏خواهیم‏ به خودمان ارزش بدهیم ، اگر می‏خواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش‏ بدهیم ،


 باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش می‏گفت برای‏ من عزاداری کنید ،


می‏گفت چه شعاری بدهید ؟ آیا می‏گفت بخوانید : " نوجوان اکبر من" یا می‏گفت بگویید : " زینب مضطرم الوداع ، الوداع " ؟!


 چیزهایی که من ( امام حسین ) در عمرم هرگز به اینجور شعارهای پست و کثیف ذلت آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم؟!


اگر حسین بن‏ علی بود می‏گفت اگر می‏خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد .


شمر امروز موشه دایان است. شمر هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمر امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان بخورد.


هی دروغ در مغز ما کردند که‏ آقا این یک مسئله داخلی است. مربوط به عرب و اسرائیل است .


 


تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم ، خودمان را شیعه علی بن ابی طالب بخوانیم.


آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم؟ آیا اینها مسلمان‏ نیستند، عزیزان ندارند؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمی‏کنند؟


« فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم (سوره نساء ، آیه 95) الذین‏ آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم»( سوره توبه ، آیه 20)


  به وسیله مال که می‏توانیم کمک کنیم . والله این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است.


اولین سوالی که بعد از مُردن‏ از ما می‏کنند همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید ؟


پیغمبر فرمود : « من سمع مسلما ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم »


هر کس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد می‏کند یاللمسلمین مسلمانان به‏ فریاد من برسید ، و او را کمک نکند ،


 دیگر مسلمان نیست ، من او را مسلمان نمی‏دانم . چه مانعی دارد که ما برای اینها حساب باز کنیم ؟


 چه‏ مانعی دارد که مقدار کمی از درآمد خودمان را اختصاص به اینها بدهیم ؟ …


مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند، دردشناس باشند، حقایق شناس باشند.


 من وظیفه خودم را عمل کردم . وظیفه من فقط گفتن بود و خدا می‏داند جز تحت فشار وجدان و وظیفه خودم چیز دیگری نبود.


 این کمک مالی را وظیفه‏ شما می‏دانم و وظیفه خودم و هر خطیب و واعظی می‏دانم که این را بگوید،


بر هر خطیب و واعظی واجب می‏دانم که چنین حرفی را بزند. مراجع تقلید بزرگی مثل آیت الله حکیم و دیگران


 رسما فتوا داده‏اند که کسی که در آنجا کشته می‏شود ، اگر نماز هم نخواند شهید در راه خداست.


 پس بیاییم به خودمان ارزش بدهیم ، به کار و فکر خودمان ارزش بدهیم ، به کتابهای خودمان ارزش بدهیم ،


به پولهای خودمان ارزش‏ بدهیم ، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند بکنیم . علت اینکه


دولتهای‏ بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمی‏اندیشند ،


 این است که معتقدند مسلمان غیرت ندارد . آمریکا را فقط همین یکی جری کرده است .


می‏گوید مسلمان جماعت غیرت ندارد ، همبستگی و همدردی ندارد.


می‏گوید یهودی که‏ برای پول می‏میرد، جز پول چیزی نمی‏شناسد، خدایش پول است ، زندگیش پول‏ است ،


حیات و مماتش پول است ، به یک چنین مسئله حساسی که می‏رسد روزی‏ یک میلیون دلار به همکیشانش


کمک می‏کند ولی هفتصد میلیون مسلمان دنیا کوچکترین کمکی به همکیش خود نمی‏کنند"!



روسری هدیه به سران بی غیرت

به اندازه همه سران بی غیرت روسری موجود استزنان ایرانی همواره دوشادوش مردان در عرصه های مهم انقلاب حاضر بوده اند . ما  از نسل شیر زن کربلایم و هر گز تن به خفت و خواری نخواهیم داد و چون مردان غیور سرزمین مان و دیگر   مسلمانان و ازاد گان از این همه بی غیرتی سران عرب به تنگ امده ایم.


ما دیگر بعد از حملات دد منشا نه صهیونیسم به مردم بی دفاع و دست خالی  غزه  خواب نداریم و آماده ایم که از مظلومیت اینان به هر  صورت دفاع کنیم. و از اینکه سران کشورهای عرب مسلمان خود را در خواب زمستانی فرو برده اند و در عیش نوش با شیاطین گیلاس سلامتی کفر و استبداد را بهم میزنند .


وهمانطور که مقام معظم رهبری فرمود سکوت برخی کشورهای عربی از حملات صهیونیستها مصیبت بار تر است  هدف از این اقدام این جمع را هشدار به سران عرب اعلام می کنم: سکوت خفت بار سران کشورهای عربی به هیچ وجه قابل توجیه نیست  تصمیم  دارم به تک تک سران عربی یک روسری زنانه هدیه بدهم.و از همه خواهران عزیزم دعوت می کنم تا در این طرح شرکت کنند و به بی غیرتان عرب روسری هدیه دهند.


و ما با این اقدام اعلام میکنیم که زنان مسلمان از برخی مرد نمایان عربی شجاع تر و با شهامت تر هستند


خدا یا

خدا یا تو خود خوب می دانی که همه اعضا و جواع من با مهر تو امیخته است.از هنگامی که چشم بر این سرای تو باز کردم برق بودنت  تو را در چشم دلم احساس کردم.

و زمانی که به نغمه های دلنواز اذان  را در گوشم جاری شد  به گمانم تمام ذرات وجودم به یک باره تسلیم عشق تو شد.

واما نمی دانم چه شد که الان این دل  به بند مادیات دنیایی اسیر گشته؟

خدا یا اگر عاشقم می کنی  تنها مرا اسیر عشق خودت کن که تشنه وصل تو باشم

و عشق نا متجانس دنیوی را از نهادم بردار و بر دلم عشق محبانت را هک کن تا به نشان گمراهی دل نمیرم.

خدایا تو مرا خلق کردی و به من همه چیز عطا کردی ،در همه حال وجود بی مقدار رم را در حمایت خود قرار دادی.

و روزهایی که در این دنیا در خلوت تنهایی بسر می بردم تنها فا نوس کوچه تنهای و خانه دلتنگی  هایم بودی.

خدا یا تو خود به من آموختی که چگونه نفس بکشم و چگونه با عشق به دیدارت روزهارا با امید  زند گی را سپری کنم.

خدا یا تو درهای معرفت شناخت خودت را برویم باز کن و زنجیر های هوی و هوس را از پا هایم بگسل ؛ چرا که مشتاق حرکت به سوی تو شدم.

ای خوشا آن دمی که بال هایم توان پرواز به سوی حریم آسمانی و بارگاه ملکوتی  تو را  تا پیشگاهت پیدا کند.

ای دوست و ای رهگذر !!!!اگر روزی بر قاب خالی این بند بریده ؛گذری  می کنی بدان که شادم روزی که خالی از خود و پر از او شده باشم.

برایم دعا کنید تا گنجایش تهی شدن  از خود را داشته باشم.


ay_pray[1].jpg

همسفران عشق


در این روزهای سرد و در زیر آسمان آبی هر روز اتفاقها و ماجراهای جدید پیش می آید و لی حکایت دل ودلبران از هر حکایت و ما جرایی شنیدنی تر و دلنشین تر خواهد بود شما هم بفرمایید مطالعه کنید
در اوایل جنگ تحمیلی بود که علی و محمد دو رفیق قدیمی باز مدرسه را به قصد اعزام به جبهه ترک کردند . اینبار برخلاف گذشته با دستکاری شناسنامه توانستند فرمانده پایگاه را برای رفتن به جبهه راضی کنند
..
محمد که به بهانه خریدکفش پول گرفته بود در خونه علی را زد و علی هم ساک باشگاه رو برداشته و آماده بود که مثلا بره تمرین فوتبال از همون راه به محل اعزام نیرو رفتند
.
توی پایگاه بچه های رزمنده جمع شده بودند ، تعدادی از خانواده رزمنده ها هم برای استقبال بچه هاشون همراهشون اومده بودند
.
تنها علی و محمد و یک نفر دیگر بدون همراه امده بودند
یک مرتبه دستی به شانه محمد گرمی خاصی داد، این گرمی تازه گی نداشت ، بله این همان دستان زحمت کشی بود که محمد و برادران شهیدش محسن و مرتضی را بزرگ کرده بود و خودش با همین دستان آنها را در رفتن به جبهه مشایعت کرده بود
.
محمد از خودش خجالت کشید و اشکهایش امانشو برید

افتاد به پای پدرش و تا آمد چیزی بگه
چشمش به ساک مرتضی افتاد همونی که محسن هم وقت رفتن با خودش برده بود، پدر محمد با آرامی گفت: بابا مگر چه بدی از من و مادر و خواهرات دیده بودی که بی خدا حافظی گذاشتی رفتی؟؟
دیگه علی هم همراه محمد اشک می ریخت و هردو چسبیده به منصور اقا یعنی هر سه با هم گریه می کردنند
.
بیا بابا اینهارو مادرت داد و این ساعت هم ساعت سید مرتضی است پیش تو باشه بهتره ،آخه جایی میره که صاحبش اونجاست
.
ببحشید باید می گفتم که این خانواده چه فرشته هایی هستند ؛اقا سید منصور نانوایی تنوری داشت که الان اونو اجاره داده چون بنده خدا از سال 56 که توسط ساواگ دستگیر و شکنجه شد توان اداره نانوایی را ندارد ، ایشون 7 بچه داشت 3 تا پسر و 4 دختر که دوتا از پسراش شهید شده بودند و 3 تا دختر شو هم شوهر داده بود البته یکیشون بیوده بود آخه داماد منصور اقا هم شهید شده بود.مهندس شهید رحمانی نژاد نفر اول کنکور سال 50 دانشگاه و نفر اول اعزام به جبهه سال 59 در شهر خودشون بود
.
بله گفتم که شما پی می برید و اما سومین دختر سید منصور هم توی بیمارستان اهواز مشغول خدمت بود و این محمد آقا هم که راهی شده سال اول دبیرستان تحصیل می کرد
..
محمد با صدای آرامی گفت حاجی مخلصم و همیشه مطیع ، می دونستم هنوز حاج سید منصور ازاهدافش دست بردار نیست و من را هم بی نصیب از محبتش نمی کنه
i
که سید با تبسمی گفت بسه بابا ترکیدم.. و با همان نگاه مهربانش توی چشمای محمد نگاه کرد و گفت مرد خدا رزمنده اسلام ، باید یه قولی بدی به این پیر مرد، محمد سریع پرید وسط حرفش و گفت چه قولی حاجی؟؟
پدر که عاشقانه تر نگاه به قامت محمد می کرد گفت: همون قولی که اقا سید مرتضی و محسن هم دادند
!!!
بله فول شفاعت
!!!!!!
محمد از خجالت سرشو انداخت پایین و با لبخندی از روی رضایت و شرم گفت :حاجی این منم که باید مورد شفاعت جدت قرار بگیرم قربون جدت
..
که یکمرتبه علی هم پرید وسط حرف پدر و پسر گفت من قول می دم به هر دوی شما اگر بزراید بریم سوار بشیم، آخه بابا اتوبوس رفت اقا سید قربونت بزار بریم تا کسی نیامده منو پیاده کنه
دست محمد را از دست سید منصور بیرون کشید و دوتایی صورت سید منصور را بوسیدن و مثل برق سوار اتوبوس شدند که سید فریاد زد به سلامت . علی جان بابا نترس من به پدر و مادرت می گم و رضایت شونو جلب میکنم بیرید به سلامت خوب یاد بگیرید و خوب بجنگید
.
بعد از رفتن محمد وعلی ،سید به منزل علی خسروی رفت و به انها خبر اعزام علی و محمد را داد . 4 ماه بعد علی و محمد در یک عملیات بزرگ بعد از دلاوریهای زیاد و یک هفته بیداری شبانه روزی در سنگری که آرام در کنار هم به خواب رفته بودند به سوی معبود خود شتافتند و در خیل دلاور مردانی جای گرفتند که جاودانه های تاریخ این ملتند

حاج منصور موسوی هم بعد از یک ماه از شهادت محمد در جبهه ها به سقایی مشغول شد و پس از 3 سال سقایی رزمندگان در حمله بمب افکنهای دژخیمان در جبهه های حنوب به شهادت رسید و هنوز اجساد مطهر این چهار شهید خانواده موسوی مفقود می باشند . و علی خسروی وسید محمد موسوی دو رفیق جدا نشدنی برای همیشه درکربلای جبهه های دفاع مقدس ماندند تا برای این مرز و بوم یاد اور حماسه های جاوید شوند
.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد